امروزه حتی تاریخنگاران و پژوهشگران، استعمارگری و امپریالیسم را غالباً به یک معنا به کار میبرند. اما کارشناسان گاهی بین این دو اصطلاح تمایز قائل میشوند. آنها معمولاً استعمارگیری (Colonialism) را سلطه و فرمانروایی مستقیم سیاسیِ تحمیلی از سوی یک کشور بر سرزمینی دوردست، تعریف میکنند. آن سرزمین که مستعمره نامیده میشود، ممکن است پذیرای مهاجران زیادی از کشور استعمارگر باشد و یا نباشد. نمونههایی از این دست، مستعمراتی است که بریتانیا در قرن هفدهم در ماساچوست، ویرجینیا و جامایکا برپا کرد. اما امپریالیسم یا امپراتوریگری، مفهومی کلیتر و مربوط به حفظ امپراتوریهاست. کشور امپریالیست قدرت نفوذ خود را بر شهرها، جزیره ها و کشورهای دور دستی که در مجموع امپراتوری آن را تشکیل میدهند اعمال میکند و این کار را با روشهای اقتصادی، تهدید، مداخلهی مسلحانه و یا آمیزهای از اینها انجام میدهد.
گرچه استعمار پیشینهای کهن دارد، اما مفهوم جدید آن از قرنهای شانزدهم و هفدهم آغاز میشود. تاریخ استعمارگری را میتوان به چهار دوره تقسیم کرد:
- دوره اول یا عصر باستان
- دوره دوم یا دوران جهانی
- دوره سوم که مربوط میشود به قرنهای نوزدهم و بیستم
- دوره چهارم یا استعمار نوین
گوینده: فرناز مرکباتی
نویسنده: دان ناردو
مترجم: مهدی حقیقت خواه
هیچ دیدگاهی ثبت نشده است
برای ارسال دیدگاه وارد حساب کاربری خود شوید.