تفتیش عقاید که بانامهای باورپرسی یا باورکاوی به معنای کندوکاو و جستجو در باورها و عقاید افراد است و به عمل صاحب قدرتانی گفته میشود که مردم یک کشور را به دلیل عقاید و باورهایشان بازخواست میکند. یکی واژه تفتیش عقاید از دوران قرون وسطی پدیدآمده و این در حالی است که مواردی چون آزادی بیان، آزادی اندیشه و آزادی عقیده در مقابل آن قرار میگیرند.
از بزرگترین وقایع که در آن تفتیش عقاید بسیار پررنگ جلوه داشت، تفتیش عقاید در اروپای مسیحی میباشد. در آن زمان هیئت داوری بسیار دقیقی در کلیسای کاتولیک پدید آمد که میکوشید با استفاده از تفتیش عقاید مردم به یکپارچگی دینی موردنظر خود برسد که البته سردستههای آن این عمل خود را مبارزه با فرقهگرایی دینی مینامیدند.
قرن دوازدهم آغازگر عمل تفتیش عقاید در اروپا به شمار میرود که البته کشور مبدأ آن نیز فرانسه بود. مرد در آن زمان مورد باورکاوی دینی قرار میگرفتند و افرادی که از پذیرش دین جدید سر باز میداشتند به دادگاههای موسوم به تفتیش عقاید فرستاده میشدن و با جرمهایی چون ارتداد، شرک و جادوگری متهم میشدند.
برای اعتراف گیری از افراد آنها را شکنجه میکردند و اگر شخص موردنظر در مقابل شکنجه استقامت میکرد و اعتراف نمیکرد سرنوشت معلومالحالی برای آنان مشخص نبود، به همین علت عموما مردم طاقت شکنجههای سنگین را نداشتند و پس از اعتراف دستخوش مجازات مختلف و در بعضی موارد نیز بهصورت کاملا غیرانسانی اعدا میشدند.
در دوران سدههای میانه، همواره کلیسا درصدد تثبیت استیلای سیاسی خود بر اروپا بود؛ ولی تفتیش عقاید به شکل سازمانیافته پدید آمد. دستگاه پاپ همواره از به چالش کشیده شدن اقتدارش وحشت داشته و در قرونوسطای پسین، به علت افزایش فساد کلیسا و رشد سواد، جنبشهای بدعتگذاران شدیدتر شد. تا آنکه نخستین نشانههای مقاومت شدید کلیسا در اواخر قرن دوازدهم هنگامی نمایان شد که در ناحیهای در جنوب فرانسه به اسم لان گدوک، جنبش بدعتگذاران عظیمی به وجود آمد که پیروانش خود را کاتار (به معنی پاک و خالص) و در جنوب فرانسه و شمال ایتالیا والدوسیان مینامیدند. والدوسیان مخالفتهای خود را از سالهای ۱۱۷۰ میلادی آغاز کردند.
دستگاه تفتیش عقاید شامل روحانیان قدرتمند و کارگزاران آنها میشد که نظام بازجوییها، دادگاهها و زندانها را که به «اداره مقدس» مشهور شد، اداره میکردند. دستگاه تفتیش عقاید در قرن سیزدهم در فرانسه پا گرفت و در قرونوسطای پسین در سرتاسر اروپا گسترش یافت. دستگاه تفتیش عقاید اسپانیا که از همه بدنامتر بود چندین قرن دوام آورد، اما دیگر دستگاههای تفتیش عقاید در دورههای کوتاهتری رونق پیدا کردند.
قرن پانزدهم به بعد، پادشاهان اروپا از دستگاه تفتیش عقاید برای خلاص کردن خود از شر مخالفانی نظیر ژاندارک که نمیتوانستند آنها را از راه جنگ یا دیپلماسی خنثی سازند، استفاده کردند. هرچند، تفتیش عقاید در سرتاسر تاریخش آلت دست کلیسای کاتولیک بود... کلیسا در نیمه سده شانزدهم شروع به از هم گسیختگی کرد، اما «اداره مقدس» در زیر اقتدار پاپ در رم باقی ماند.
در پایان قرن دوازدهم، کلیسای کاتولیک، به رهبری پاپ که در رم اقامت داشت، مهمترین نهاد در اروپا بود. این کلیسا از بسیاری جهات وارث امپراتوری روم شمرده میشد. «کاتولیک» از واژهای یونانی به معنای «همگانی» مشتق میشود و بهراستی تقریباً تمام مردم متولد اروپا اعضای کلیسای کاتولیک بودند. کلیسا، در لوای یک سلسله پاپهای مقتدر که در دوره پاپی اینوکنتیوس سوم به اوج رسید، به استقرار نوعی پادشاهی پاپی که بر زندگی سیاسی و معنوی اروپای غربی تسلط داشت نزدیک شد.
در دهکدههای قرونوسطایی، ساختمان کلیسا مهمترین بنا بود. اهالی از صدای ناقوس کلیسا زیاد فاصله نمیگرفتند و تقریباً تمام فعالیتها از درون کلیسا اداره میشد. مردم در کلیسا غسلتعمید داده میشدند، در سرتاسر زندگی خود شعایر دینی را دریافت میکردند،
و سپس در زمین وقفی کلیسا دفن میشدند. مسائل حقوقی نیز و بهویژه وصیتنامهها که مستلزم انتقال مالکیت زمین بود، از طریق کلیسا حلوفصل میشد. اکثر فرصتهای آموزشی از طریق کلیسا ارائه میشد، چون بنابر قاعده روحانیان عملاً تنها کسانی بودند که میتوانستند بخوانند و بنویسند؛ اما قدرت کلیسا، در اوج اقتدارش، مورد تهدید قرار گرفت. در بخشهایی از اروپا، کاتولیکها شروع به فاصله گرفتن از آموزههای سنتی دینی کردند. مردم معمولی ثروت و دنیاطلبی بسیاری از اعضای سلسله مراتب کلیسایی - مثلاً اسقفها و کاردینالها - را محکوم میکردند. درعینحال، از نبود تقوا و قابلیتهای آموزشی نزد برخی از کشیشان محلی که در میانشان زندگی میکردند، نگران و دلخور بودند... .
هیچ دیدگاهی ثبت نشده است
برای ارسال دیدگاه وارد حساب کاربری خود شوید.